◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

بعد از ترم یک به اونایی که معدلشون بالای 19 بود جایزه یه پتو مسافرتی میدادن.....یکی از دوستامو هر کاریش کردیم

نرفت جایزشو بگیره....نمیدونم چرا....هیچ وقت هم نفهمیدم یعنی دلیلشو نگفت.....

با یکی از دوستام نقشه کشیدیم......خبیثانه به سمتش رفتیم که نقشمونو گرفتو پا گذاشت به فرار و رفت طبقه دوم

مدرسمون......طبقه دوم دو تا راه داشت به پایین من یکی از راه ها وایسادم و دوستم اون یکی.....یهو صدای داد دوستم

اومد....گرفته بودش و اونم سعی داشت فرار کنه.....رفتم اون یکی دستشو گرفتم.....5 قدم مونده به دفتر دوستم اون

دستشو ول کرد و اونم یهو دستشو کشید و چون من محکم گرفته بودمش 3 دور دور خودمون چرخیدیم وسط

مدرسه......بقیه بچه های مدرسه هم وایساده بودن و به دیوونه بازیه ما نگاه می کردن.....خلاصه موفق شدیم و بردیمش

دفتر....جایزه اش رو که گرفت......

قیافه دوستم(اونی که جایزه گرفت)...........:ا

من و اون یکی دوستم..........:)))))))))))

بچه های مدرسه........:ا

معلممون..........:)))))))))))))

نظر دوستم(اونی که جایزه گرفت):همکلاسیه ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 968
بازدید دیروز : 233
بازدید هفته : 1990
بازدید ماه : 6203
بازدید کل : 252758
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه